
درختی که کاشتیم، و آنانی که از میان برداشتیم
یادداشتی بر یک عکس
سالهاست که محیط زیست، آثار مخرب انسان بر پیکر آن، و تلاش هایی در حفظ و حراست از آن، که در اکثر موارد به دلایل مختلف ناکام مانده اند، مورد توجه جوامع قرار گرفته است. در این میان، رسانه عکس به عنوان واسطی میان چشم متفکر و جستجوگر عکاس و مخاطب تشنه آگاهی، بیان کننده ردپای انسان بر تن خسته سیاره ای است که هنوز هم جایگزینی برای آن یافت نشده و اگر روند تخریب آن به شکل کنونی ادامه پیدا کند، بشر مکانی برای زیست نخواهد داشت.
درختان اما، نقش ریه های زمین را بر عهده دارند و اکسیژن را برای تنفس انسانی فراهم میکنند که کمر به قتل آنها بسته.
هنگام بازدید از سالن عکس های بخش محیط زیست نمایشگاه تصویر سال، با تصویری مواجه شدم که به تنهایی تصویری تمام نما از فاجعه ای است که انسان بر سر محیط زیست خود آورده، تصویری از فاجعه ای که در حال وقوع است، رد پای موجودی که برای به آرامش رسیدن در دل طبیعت، کمر به تخریب آن بسته.
ولی چه چیز باعث شد این عکس، به صورت بنری بزرگ، بر پیکر دیوار ورودی سالن تصاویر محیط زیستی خودنمایی کند؟ استفاده از نمای هوایی و احاطه بر کل منظره، وجود خودروهایی که متعلق به طبیعت گردان است، و رد لاستیک خودروها که به صورت کاملا اتفاقی شکل تنه درخت را بر زمینی که شاید زمانی پوشیده از درختان بوده حک کرده است.
ولی از نظر کادربندی، این عکس به دو بخش تقسیم شده، بخش فوقانی و بخش پایینی، هر یک از این دو بخش بیانگر داستانی در روایت فجایع در حال وقوع محیط زیستی است. قسمت فوقانی عکس، راوی نوع پوشش گیاهی منطقه است و احتمالا دروازه ورودی به یک جنگل. بخش پایینی تصویر اما بازگو کننده ردپای انسان است، انسانی که برای دست یافتن به آرامش، خود باعث حذف علت آن (طبیعت) شده است. زمین، زیر پای لاستیک ماشین هایی که به او قدرت رسیدن به مناطق دوردست را داده در حال له شدن است و تن آن مملو از زخم کاری زندگی صنعتی.
از نقطه نظری دیگر، این عکس تصویری نمادین از روزگاری است که تا چند سال دیگر به رویایی برای انسان تبدیل خواهد شد. درواقع اگر از من خواسته شود که نامی برای این عکس انتخاب کنم، رویای درخت، بهترین نام خواهد بود، و برازنده انسان نا سپاس از طبیعتی که نمیداند، یا فراموش کرده که موجودیت خود را مدیون آن است.
ولی این تنه درخت مجازی، ترسی را در دل خود پنهان دارد. ترسی از پیشروی شاخه های بی برگ و خاکی هشت پایی که بازوهای خود را دور گلوی درختان به جا مانده از گذشته این سرزمین حلقه کرده تا با خفه کردن و از میان برداشتن آنها، راه خود را هر چه بیشتر به سوی نابودی این سیاره هموار کند.
خودروها پیش خواهند رفت، درخت خیالی رشد خواهد کرد، و در نهایت به قله جنگلی که دیگر نخواهد بود خواهد رسید. انسان، سفره طبیعت گردی خود را بر تن رنجور زمین مرده پهن خواهد کرد، و در یک بزم دورهمی، از نمایی ابدی که سراینده داستان نابودی خویش است لذت خواهد برد.