چطور یک عکاس می‌تواند در عکاسی، دارای امضإ شخصی شود

AFPعکس از عطا کناره، خبرگزاری فرانسه

وقتی در موتور جستجوی گوگل, ایران را برای خواندن اخبار روز سرچ می‌کردم عکس بالا را دیدم. بی آنکه بخواهم فکر کنم یا عکس را باز کنم، با خودم گفتم این عکس از کارهای عطا کناره، عکاس آژانس خبری فرانسه AFP است.

برای اینکه ببینم تا چه حد درست حدس زدم روی عکس کلیک کردم و متوجه شدم کاملا درست تشخیص داده بودم و آن عکس یکی از آثار عطا کناره است.

با این مقدمه بد نیست ببینیم چطور یک عکاس به سطحی از کار و حرفه ای گری می‌رسد که کار او امضا او می‌شود و بدون نیاز به اینکه یک عکس را باز کنید یا زیرنویس آن را بخوانید متوجه می‌شوید عکاس آن تصویر چه کسی است؟

برای بررسی این موضوع کافیست تاریخ را تورق کنیم و به گذشته ای برویم که دوربین‌های دیجیتال ساخته نشده بودند، یا حداقل به این سطح از پیشرفت در کیفیت و عمومیت نرسیده بودند. زمانیکه مجله ای مانند نشنال جئوگرافیک، هنوز ترجیح می‌داد عکس روی جلدش حاصل ثبت روی فیلم اسلاید باشد، نه دوربین دیجیتال.

چه چیزی به راستی باعث می‌شد تا یک عکاس، تصویری کاملا شخصی از واقعیت پیش روی خود ثبت کند؟ چه عاملی عکس را حامل تفکر عکاسانه می‌کرد؟

شاید باید چند خطی درباره مشکلی به نام دیجیتالیزم در عکاسی ایران بنویسم تا با آمادگی بیشتری وارد بحث امضإ عکاسانه شویم.

من بر این باورم که تکنولوژی دیجیتال وارد دوربین های عکاسی شد تا تمرکز عکاس بیش از پیش روی خلق اثر و تفکر در خلق آثارش قرار گیرد. پیش از آنکه دوربین های عکاسی دیجیتال پا بر عرصه ظهور بگذارند، فیلم عکاسی تنها امکانی بود که فرد می‌توانست با استفاده از آن تصویری از منظره پیش روی خود ثبت کند. این فیلم ها قطعا دارای محدودیت های بسیاری بودند. مثلا شما امکان نداشتید بتوانید واحد حساسیت فیلم را (به غیر از مواردی که عکاسان، به اصطلاح حساسیت فیلم را Push یا pull می‌کردند) کم یا زیاد کنید. 

البته کمی پیش از اختراع دوربین های عکاسی دیجیتال، شرکت ایستمن کداک، فیلم عکاسی ساخته بود که می‌توانست اختلاف نورسنجی تا حدود پنج پله را تحمل کند و عکس ها تا حدودی اکسپوز نرمال داشته باشند. 

در واقع اگر با فیلم عکاسی با حساسیت 100 ISO مشغول عکاسی بودید و بنا به هر دلیلی مجبور به ورود به منطقه ای کم نور می‌شدید، یا باید فیلم را از دوربین خارج می‌کردید، یا اینکه از فلاش عکاسی استفاده می‌کردید، که این موضوع باعث می‌شد تمام سایه-نیم سایه های زیبایی را که شما را ترغیب به ثبت یک عکس از منظره یا فردی خاص می‌کرد را به واسطه پرتاب نور فلاش از دست بدهید.

تصویر بالا با استفاده از فیلم عکاسی با حساسیت ۴۰۰ و پرتاب نور مستقیم فلاش ثبت شده

این تصویر با استفاده از دوربین عکاسی دیجیتال و با حساسیت ۱۶۰۰ و بدون نیاز به استفاده از فلاش عکاسی، ثبت شده

شما اگر عکاس هنری بودید، یا حتی در ژانر عکاسی مطبوعاتی فعالیت می‌کردید، باید می‌توانستید تصویر نهایی را پیش از آنکه دکمه دکلانشور دوربین را فشار دهید، در ذهن خود ثبت کنید. باید چشم و ذهنی آنچنان خلاق و ورزیده و آشنا با زاویه دید لنزهای عکاسی همراهتان می‌داشتید که وقتی سوژه ای را می‌دیدید، در کسری از ثانیه تشخیص دهید فلان برش از واقعیت پیش رو را با چه لنزی و با چه فاصله کانونی؟ چه دیافراگمی؟ چه نوع نورخوانی از مناطق مختلف با ارزشهای متفاوت نوری؟ ثبت کنید، و پس از ثبت تصاویری که پیش از اکسپوز شدن فیلم عکاسی نگاتیو یا اسلاید، در حافظه عکاسانه شما نقش بسته بودند، نوبت به فرآیند هیجان انگیز ظهور فیلم می‌رسید و شما چشم به راه رشته فیلمی متشکل از ۱۲، ۲۴ یا ۳۶ فریم بودید تا دریابید چند درصد از تخیل شما، همانگونه که در بخش خلاقانه مغز خود داشتید، به حقیقت پیوسته و هر ثانیه که از فرآیند بیست دقیقه ای یا نیم ساعته ظهور فیلم شما می‌گذشت، آماده رویارویی با رویای مصور خود می‌شدید.

درواقع هر فریم از یک رشته فیلم ۱۲، ۲۴ یا ۳۶ فریمی عکاسی، تصویرگر رویاهای شما بود و مانند این بود که خوابی را به منصه ظهور رسانده باشید.

این فرآیند، یعنی نگاه، تفکر یا احساسات و جهانبینی خلاقانه عکاس که منجر به ثبت لحظه قطعی می‌شد، امری درونی بود و چون هیچ یک از افراد بشر دارای احساسات، تفکر، نگرش و جهانبینی یکسان و مشابه نیستند، یک عکس، متعلق به یک فرد بود. به بیان ساده تر، یک عکس رویایی شخصی بود که شبیه هیچ عکس دیگری در جهان نبود. مانند اثر انگشت فردی که همانند و نظیری در جهان ندارد. 

عکاس نگاه می‌کرد، می‌اندیشید، از لغات موجود در کنجینه ذهن و فکر خود که برآمده از دیدن و تجربیات زندگی زیسته‌اش بود استفاده می‌کرد تا به فرمی جدید از یک نگارش برسد. مانند نویسنده ای که با استفاده از حروفی تکراری و لغاتی تکراری، ولی با چینشی نو و شخصی شده، اثری را خلق می‌کند که تنها و تنها متعلق به خود اوست.

این اثر منحصر به فرد و این اثر انگشت یکتای عکاسانه، همان امضإ شخصی عکاس است که بیننده را در راه رسیدن به نام عکاس یک عکس، از خوانش زیرنویس آن بی نیاز می‌کند.

دیجیتالیزم چه بر سر عکاس، عکس و عکاسی آورد؟ 

عکاس به لحظه ای می‌تواند حاصل فرآیند دیجیتالی دوربین عکاسی خود را ببیند، اگر به هر دلیلی، صفحه نمایش دوربین دیجیتال دچار مشکل شود، عکاس سردرگم و گیج، مانند کودکی می‌شود که در خیابانی عریض و طویل گم شده و دنبال مادرش می‌گردد تا او را به محل امن خانه برساند. 

دوربین دیجیتال به جای آنکه وسیله ای باشد برای ثبت خلاقیت عکاسانه، تبدیل به ماشین خیاطی تمام اتوماتی شده که تنها نیازش به عکاس، محدود به سرانگشتان اوست تا حامل هزاران تصاویری شود که عکاس هیچ نقشی در خلق آنها نداشته و تنها حامل دوربین عکاسی بوده. به همین دلیل است که اگر به شخصی که خود را عکاس می‌نامد، بگویید به جای لنز زوم، از یک لنز پرایم برای عکاسی، استفاده کن، ممکن است متحیرانه به شما نگاه کند و بپرسد اگر فاصله سوژه تا من تغییر کرد چه کار باید کرد؟ لنز پرایم که قابلیت تغییر فاصله کانونی ندارد؟، چرا؟ پاسخ ساده است. او هیچ تصور قبلی از عکسی که میگیرد ندارد، به سوژه نمی‌نگرد، به قول معروف، عاشقانه نمی‌نگرد. تنها نگاه می‌کند و گیج است از هیاهوی تمامی عناصر بصری متغییر پیش روی خود، و فارغ است از هر حد و مرزی میان کادری که چشمش باید پیش از لنز دوربینش متصور شده باشد، و تفکیک قائل شده باشد بین آن کادر شخصی، با محیط اطراف آن.

عکاس خلاق، عکاس متفکر، عکاس خالق، پیش از آنکه منظره یاب دوربین را مقابل چشمش قرار دهد باید تصویر نهایی را در ذهن خود ثبت کرده باشد و بداند اگر از دوربین استفاده می‌کند، تنها برای مصور کردن ثانیه هایی است که در حال گذر از مقابل او هستند.  

در نهایت، دیجیتالیزم دنیای بسیاری از عکاسان را به سمتی برد که، دوربین عکاسی فرمانروای بی چون و چرای عکاس است و حاکم بر احساست او. اتفاقی مانند فیلم عصر جدید چارلی چاپلین که تفکر و خلاقیت عکاس را میان چرخ دنده های انبوه ساز دیجیتالیزم خورد می‌کند و چیزی خشک و خالی از منیت و تفکر بی همتای عکاسانه به مخاطب تحویل می دهد.

پشت پرده چهره جذاب عکاسی ورزشی برای رسانه های بین المللی

من در این یاد داشت به بیان بخشی از تجربیاتی می‌پردازم که عکاسی مطبوعاتی در زمینه عکاسی‌ ورزشی و منحصراً « عکاسی‌ اکشن‌ فوتبال » داشته ‌ام. 

فوتبال تقریباً در تمام کشورهای جهان بیش ‌از دیگر رشته‌ های ورزشی طرفدار دارد اما عکاسی از آن به همان اندازه و شاید گاهی بیشتر از محبوبیت این ورزش جنجالی با دردسر و سختی ‌هایی همراه است و تا زمانی‌ که به‌ عنوان عکاس‌ ورزشی پشت مستطیل سبز قرار نگیرید، هرگز قادر به درک آنها نخواهید بود.

دوربین‌ و لنزهای تله ‌فتو بزرگ و سنگین، لپ‌ تاپ، لوازم ارسال عکس و تمام چیزهایی‌ که برای دیگران جذاب هستند و شاید شما هم به ‌عنوان خواننده این مقاله آرزوی یک ‌بار تجربه عکاسی ورزشی و به ‌خصوص عکاسی از مسابقه فوتبال را داشته باشید، اما برای یک عکاس ‌ورزشی حمل و استفاده از آن ‌ها کاری پر مسئولیت‌ و پر ‌دردسر محسوب می‌شود!

هر عکاس ورزشی باید مانند تمام عکاسان در ژانرهای مختلف پیش ‌از هر چیز شناخت کاملی نسبت ‌به ابزار حرفه ‌ای خود داشته باشد. عکاس باید بداند ورزشگاهی که مسابقه فوتبال در آن برگزار می‌شود و او برای پوشش تصویری آن مسابقه به آنجا رفته، درواقع برای وی به ‌مثابه یک میدان جنگ است و باید در انتهای مسابقه تاجایی که امکان دارد، برنده از زمین خارج شود. عکاس‌ ورزشی (به ‌ویژه اگر برای رسانه ‌های بزرگ دنیا کار 

می‌ کند) باید بداند با ظهور دیجیتالیزم در عرصه رسانه و پیشرفته‌ تر شدن ابزار کار؛ استرس و سرعت حرف نخست را پیش ‌از هر مهارت عکاسانه و نگاه منحصر‌به ‌فرد می‌ زند. دیگر چیزی به ‌عنوان مهلت یا (Deadline) وجود ندارد و عکاس باید بتواند عکس‌هایش را در کمترین زمان ممکن به ‌رسانه خود برساند. 

نخستین‌ بار که برای عکاسی از یک مسابقه فوتبال به ورزشگاه آزادی رفتم، سال ۱۳۷۷ بود. آن زمان در روزنامه انتخاب کار می‌کردم. دوربین‌ های دیجیتال وجود نداشتند و عکاسی ورزشی بسیار کم ‌استرس‌ تر از امروز بود. شیوه کار هم به این ‌شکل بود که بعد از عکاسی از مسابقه، از ورزشگاه به تهران برمی‌گشتیم و فیلم ‌ها را پس از ظهور، برای اسکن و نشر به روزنامه می‌بردیم. آن روز پس از نیم ‌ساعت از آغاز نیمه‌ اول مسابقه تصمیم گرفتم پشت دروازه بشینم و اگر گلی زده شد، از لحظه گل با لنز واید عکاسی کنم. چند ثانیه از نشستنم پشت دروازه نگذشته بود که گل اتفاق افتاد. درست مقابل چشمانم ولی من که از دیدن صحنه گل آن ‌هم به آن نزدیکی به ‌وجد آمده بودم، به جای عکاسی از آن لحظه دوربینم را پایین آوردم و با شادی شروع به ‌دست‌ زدن کردم. پس ‌از به ثمر رسیدن گل، عکاسان پیشکسوتی که آنجا بودند و متوجه کار من نشده بودند، گفتند: « آفرین مرتضی با اینکه اولین‌ بار است به ورزشگاه آمدی ولی خیلی خوب عمل کردی و عکس بسیار زیبایی گرفتی. »

خوشبختانه آن روزها دوربین دیجیتال وجود نداشت تا بگویند عکست را ببینیم و من هم گفتم: « بله‌، بله عکس خیلی خوبی شد!!! »

چند سال از آن روز گذشت و من توانستم در عکاسی از فوتبال تجربه کسب کنم

اما همیشه عصر روز جمعه، پنجم فروردین‌ماه ۱۳۸۴ را به ‌عنوان یک روز سخت و طاقت ‌فرسا به یاد می‌آورم. قرار بود مسابقه تیم‌ های ملی ایران و ژاپن در ورزشگاه آزادی تهران و در قالب بازی‌ های‌مقدماتی جام ‌جهانی۲۰۰۶ برگزار شود. من برای اولین ‌بار در عمر فعالیت حرفه‌ای خود، باید از طرف دفتر تهران خبرگزاری رویترز به ورزشگاه می‌رفتم و وظیفه داشتم از پشت ‌دروازه و به ‌صورت لحظه ‌ای عکس ‌ها را برای دفتر مرکزی خاورمیانه رویترز ارسال کنم.

(قطعاً وقتی برای یک خبرگزاری بزرگ مانند رویترز کار می‌کنید، تمام لوازم حرفه‌ای و به ‌روز را در اختیار شما قرار می ‌دهند، اما باید بدانید این ‌کار را برای خوشحالی شما انجام نمی‌ دهند!، بلکه به این دلیل است اگر نتوانستید وظیفه خود را به درستی انجام دهید، جایی برای عذر و بهانه نداشته باشید).

شیوه عکاسی ورزشی از یک مسابقه مهم فوتبال در رسانه‌ های بین‌المللی به این‌ شکل است که ابتدا باید دروازه‌ ای را که قصد دارید پشت آن برای عکاسی قرار بگیرید، انتخاب کنید. این کار به دو موضوع بستگی دارد؛ نخست شناخت شما از دو تیم فوتبال و دوم، نوع بازی آنها و البته شانس شما که حملات ابتدای مسابقه سمت دروازه ‌ای باشد که انتخاب کرده ‌اید.

تمام لوازم خودتان را بررسی و آماده کنید، لپ‌ تاپ را روشن کنید، با هر وسیله‌ ای که ممکن است به اینترنت متصل شوید، با ارسال یک عکس به ادیتور، سیستم ارسال را بررسی کنید و مطمئن شوید تمام لوازم عکاسی، ادیت و ارسال عکس به ‌درستی کار می ‌کنند. پس از آن دنبال لیست نهایی بازیکنان دو تیم باشید، از طریق سایت اینترنتی سازمان های برگزار کننده مسابقات یا از مسئولان مربوطه لیست را پیدا کنید تا هنگام نوشتن زیرنویس به مشکل برنخورید.

این نکته را نیز اضافه کنم قبل از حرکت به سمت ورزشگاه باید دوکار مهم انجام دهید:

۱_ لیست بازیکنانی را که عکس آن ‌ها برای رسانه شما مهم است و مشتریان نیز برای عکس آن ‌ها درخواست داده‌ اند، همراه داشته باشید.

۲_ چند عکس پیش ‌فرض همراه با زیرنویس روی لب ‌تاپ خود آماده داشته باشید تا مجبور نشوید تمام زیرنویس عکس‌ها را تایپ کنید. با استفاده از شیوه Copy-Paste در وقت صرفه ‌جویی کنید.

بعد از انجام این موارد باید چند عکس خوب از هواداران هر تیم تهیه کنید. طبق لیست درخواستی از بازیکنان هر تیم، زمانی‌ که آن ‌ها قبل از گرفتن عکس تیمی، همزمان با نواخته شدن سرود ملی کشورشان در یک ردیف ایستاده‌ اند، عکس‌های عمودی و افقی کاملا شبیه عکس‌ های پرسنلی تهیه کنید. همچنین می‌توانید از بازیکنان تیم در طول مسابقه عکس ‌های احساسی، عکس‌هایی از واکنش ‌های فردی یا عکس اکشن انفرادی تهیه کنید.

« توجه کنید که عکس تیمی را هرگز فراموش نمی‌کنیم »

پس از انجام این کارها، به مکانی که لپ ‌تاپ و لوازمتان را قرار داده و ست ‌آپ کرده‌ اید، برگردید. تا اینجا شاید کمی کار راحت به نظر برسد ولی سختی از جایی شروع می‌شود که داور مسابقه سوت آغاز بازی را به صدا درمی‌ آورد. در این لحظه همه چیز تغییر می ‌کند، زمان با سرعت باور نکردنی می‌ گذرد و شما با خودتان فکر می‌ کنید مگر مدت زمان هر نیمه ۴۵دقیقه نیست؟…

« دلیل این موضوع چیزی نیست جز قانون سرعت در عکاسیحرفه‌ای ورزشی »

قانون سرعت در عکاسی ورزشی چیست؟

۱۰ دقیقه پس از نواخته شدن سوت آغاز بازی باید دو فریم عکس اکشن خوب روی خط خبرگزاری داشته باشید. یعنی ۵ دقیقه برای عکاسی، ۲ دقیقه برای کپی کردن عکس‌ها روی لپ‌ تاپ، ۲ دقیقه زمان برای کپی ‌کردن زیرنویس عکس‌ها و جایگزین کردن نام بازیکنان و درآخر یک دقیقه زمان برای ارسال عکس ‌ها !

با توضیحاتی که دادم، جالب است بدانید در نخستین روز عکاسی از فوتبال ایران و ژاپن برای رویترز چه بر سر من آمد.

۱_ اصلا نتوانستم برای عکاسی تمرکز کنم و در نتیجه عکس ‌های نسبتاً بدی از آن رویداد ورزشی ثبت کردم.

۲_ در انتخاب نخستین عکس ‌ها برای ارسال دچار احساسات شدم و عکس ‌های معمولی را به ‌جای عکس‌های خوب برای ارسال انتخاب کردم !

۳_ کل زمان یک ‌نیمه را مشغول کلنجار رفتن با تلفن ‌ماهواره‌ ای که برای اتصال به اینترنت و ارسال عکس ‌ها در اختیارم گذاشته بودند، شدم.

۴_ بعد از ارسال نخستین عکس و هنگام ارسال عکس دوم، اتصال اینترنت را به‌ دلیلی که متوجه نشدم، از دست دادم.

۵_ باتری تلفن ماهواره‌ ای که داشتم، به پایان رسید.

خلاصه آنکه در پایان آن بازی تنها موفق به ارسال یک‌ عکس ‌و ‌نیم شدم که البته عکس از بازی هم نبود بلکه عکس پرتره مربی تیم ملی ژاپن بود !

آن روز به خیر گذشت چراکه رویترز به من فرصت دیگری داد تا در بازی بعدی عملکرد بدم را جبران کنم، به ‌همین منظور من تحت آموزش ‌های کاملی قرار گرفتم.

مسابقه فوتبال انتخابی جام جهانی ۲۰۰۶ بین ایران و بحرین در منطقه آسیا اما یکی از خاطرات شیرین من است، چرا که به بهترین صورت ممکن توانستم کارم را انجام دهم. ایران در آن بازی بعد از پیروزی مقابل تیم ملی بحرین به جام ‌جهانی ۲۰۰۶ راه یافت. آن روز وزن تقریبی لوازم همراه‌ من حدود 26 کیلوگرم می‌رسید، مسابقه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود و باید به تنهایی از پس آن بر‌ می ‌آمدم. لوازمی ‌که آن روز همراه من بود، عبارتند بودند از :

  • دو دستگاه دوربین Canon EOS 1D-MK IV

  • لنز Canon 400mm L f:2.8

  • لنز Canon 70-200mm L 2.8

  • لنز Canon 16-35mm L 2.8

  • یک دستگاه لپ ‌تاپ

  • یک دستگاه‌ وسیله ارسال عکس

  • یک عدد تک‌ پایه

  • یک عدد سه‌ پایه برای نشستن

  • فلاش عکاسی

  • باتری دوربین و فلاش

  • کیف حمل لوازم

قطعا با شرایط اجبار و زمان ‌بندی ارسال عکس برای خبرگزاری رویترز که آن روزها من با آنجا کار می‌ کردم، می ‌توانید تصور کنید چه استرس و حجم عظیمی از کار سر من آوار شده بود!

بازی شروع شد و من یک چشم پشت ویزور دوربین و یک چشم به لپ ‌تاپ مشغول کار بودم. اما ناگهان یکی از گزارشگران صدا‌و‌سیما پیش من آمد و گفت: « لطفا اگر امکان داره باهات مصاحبه کنم.» به او گفتم: «من کارم را می‌کنم و شما سؤالتان را بپرسید.» ولی او گفت: «نه، باید بیایی چند ‌متر عقب‌ تر تا بتوانیم مصاحبه کنیم.» وقتی توضیح دادم چرا نمی‌ توانم این ‌کار را انجام بدهم، با تعجب به من نگاه کرد. شاید باخودش فکر می‌کرد به ‌اصطلاح برایش کلاس گذاشته ‌ام. اینجاست که می‌گویم کسانی ‌که به‌صورت حرفه ‌ای، با مقوله عکاسی ورزشی برای رسانه ‌های بین المللی مانند رویترز و دیگر رسانه ‌های حرفه ‌ای جهان آشنایی ندارند، گمان می‌ کنند عکاسی ورزشی سرشار از تفریح است!

من واقعا می ‌توانم بارها برای عکاسی به جنگ بروم ولی دوست ندارم برای پوشش مسابقات ورزشی مهم جهان انتخاب شوم.

آن روز بعد از اتمام بازی ایران و بحرین و بعد از بازگشت به ‌دفتر، موفق به ثبت 25 فریم عکس شده بودم که تمام عکس‌ های مورد‌ نیاز رسانه ‌ام را در بر می ‌گرفت؛ عکس بازیکنان، واکنش‌‌ های آنها، عکس هواداران دو تیم، شادی بعد از پیروزی و خلاصه هرآنچه عکس که مورد نیاز بود.

امیدوارم با خواندن این مقاله و شنیدن دو خاطره از فعالیت من در عکاسی ‌ورزشی برای خبرگزاری رویترز، تصویری که از این ژانر عکاسی دارید، کمی واقعی‌ تر شود و با آگاهی بیشتری سراغ این حرفه بروید. چرا که به یاد دارم یک روز یک عکاس که خود را یکی از بهترین عکاسان خیابانی دنیا معرفی می‌کرد در یک فروشگاه لوازم عکاسی به فروشنده می‌گفت، عکاسی خیابانی خیلی پر استرس است ولی عکاس ورزشی قهوه اش که کنار دستش است را می‌نوشد و ریلکس می‌کند، سپس با لنز تله بزرگش عکاسی می‌کند.