ساخت دیفیوزر در خانه

خلاقیت یک اصل غیر قابل انکار در خلق آثار هنری است، این خلاقیت می‌تواند دیداری باشد، یا می‌تواند در ساخت یک ابزار کاربردی برای خلق اثر, خود را به رخ بکشد

شکی نیست که وضعیت بد اقتصادی، و همچنین تحریم ها باعث می‌شوند اجناس ساخت کشور آمریکا یا دیگر برندهای معتبر ساخت کشورهای اروپایی، به دست ما نرسند، و در نهایت مجبور شویم در صورت موجود شدن این ابزار در بازار، آنها را با چندین برابر ارزش مالی واقعی خریداری کنیم. برای مثال، اگر بخواهید برای فلاش دوبین عکاسی، یک هد دیفیوزر بخرید، برای داشتن کیفیت مناسب، باید حدود دو میلیون تومن هزینه کنید. این در حالی است که شما مجبور هستید برای استفاده از سر دیفیوزر برند (برای مثال، پروفوتو) مورد علاقه خود، دستگاه فلاش همان برند را نیز خریداری کنید که هزینه شما را بسیار بالاتر خواهد برد.

پس چقدر خوب می‌تواند باشد که بتوانید در منزل و با صرف وقتی معادل سه تا چهار ساعت و هزینه ای معادل شصت تا هشتاد هزار تومن، دیفیوزر شخصی سازی شده خودتان را ساخته و از آن استفاده کنید. من در این مطلب تصویر اولیه میز کار و تصاویری را که با لنزهای سوپر واید بیست و یک میلیمتری، و نرمال پنجاه میلیمتری و در کم نور ترین محیط گرفته ام را برای شما به نمایش گذاشته ام تا ببینید چقدر جنس نور فلاش بعد از استفاده از دیفیوزر، بهتر و دوست داشتنی تر شده، در مقایسه با زمانیکه از دیفیوزر استفاده نکرده ام.

همچنین تعدادی از تصاویری را که با استفاده از دیفیوزر و هنگام کار عکاسی مطبوعاتی ثبت کرده ام را برای شما نمایش داده ام.

امیدوارم حوصله داشته باشید و از ساخت و استفاده از این وسیله لذت ببرید.

 

برای این کار به لوازم زیر نیاز دارید،

۱: خلاقیت

۲: ظرف دسر مخروطی شکل، برای پایه سر اصلی دیفیوزر

۳: مقوای ضخیم و پلاستیک برای ساخت پایه دیفیوزر

۴: پارچه مشکی (من از کیف لنزهای فوجی که هنگام خرید، در جعبه قرار داشت استفاده کردم

۵: چسب حرارتی پنج عدد

۶: در پلاستیکی ظرف ماست ماهشام، سایز کوچک

۷: کاسه لامپ پلاستیکی ال ای دی.

مراحل ساخت

۱: اندازه سر فلاش مور نظرتان را که دیفیوزر قرار است روی آن استفاده شود یادداشت کرده و برای هر ضلع فلاش، از مقوا و پلاستیک، (می‌توانید از در ظروف ماست استفاده کنید)، و به ارتفاع چهار سانتیمتر، تیکه هایی را جدا می‌کنید.

۲: مقوا و پلاستیک ها را با استفاده از چسب حرارتی به یکدیگر می‌چسبانید. هنگام کار با چسب حرارتی مراقب باشید چون حرارت چسب ممکن است پوست دستتان را حساس کند.

۳: وقتی مقوا و پلاستیکها به هم چسبیدند، آنها را با فاصله حدود دو تا سه میلیمتر از یکدیگر روی پارچه مشکی می‌چسبانید، به صورتی کنار هم قرار می‌دهید که بتوانند بدون مشکل تا شده و شکل یک مکعب مستطیل را به خود بگیرند.

۴: ظرف مخروطی شکل دسر را به نحوی که مکعب (پایه اصلی دیفیوزر) بتواند درونش قرار بگیرد برش می‌زنید، عمق برش شما باید دو سانتیمتر باشد.

۵: مکعب پایه را که به صورت کامل با پارچه مشکی پوشانده اید را روی هد فلاش مورد نظرتان قرار داده و آن را درون محل برش خورده ظرف دسر قرار می‌دهید.

۶: فلاش را به پشت قرار داده تا بتوانید درون پایه کاسه دیفیوزر را ببینید، دو طرف داخلی پایه مخروطی شکل را که با مکعب پایه اصلی فاصله دارند به وسیله چسب حرارتی کاملا و تا سطح مکعب پایه، پر می‌کنید و چند دقیقه اجاده می‌دهید تا محکم و سرد شود. از بیرون هم تا جایی که می‌توانید پایه مخروطی شکل را با چسب حرارتی به مکعب پایه اصلی محکم کنید، من نگران شکل چسب مالی شده پایه مخروطَ نیستم، چرا که استحکام آن برای من اهمیت بیشتری دارد و هم اینکه بعدا قرار است با پارچه مشکی کاملا پوشانده شود.

۷: بعد از خشک شدن و محکم شدن چسب حرارتی که با آن فاصله داخل پایه مخروطی و مکعب پایه اصلی را پر کرده اید، در پلاستیکی ظرف کوچک ماست را با استفاده از چسب حرارتی، درون پایه مخروطی شکل قرار داده به نحوی که روی سطح مکعب پایه اصلی دیفیوزر قرار بگیرد.

این در پلاستیکی دو کار برای شما انجام می‌دهد، ۱: نور فلاش را پس از پرتاب، کمی نرم می‌کند و سپس اجازه ورود به کاسه دیفیوزر را می‌دهد. ۲: اگر تمایل به استفاده از فیلتر رنگی در عکاسی با فلاش داشته باشید، به عنوان نگهدارنده فیلتر عمل می‌کند.

۸: پایه مخروطی شکل را که حالا کاملا محکم و به پایه مکعبی اصلی متصل شده، به طور کامل با استفاده از پارچه مشکی بپوشانید تا شکل نهایی کارتان حرفه ای تر و زیباتر دیده شود.

۹: با استفاده از چسب حرارتی، کاسه پلاستیکی لامپ ال ای دی را روی پایه مخروطی شکل بچسبانید.

دیفیوزر شما آماده است و می‌توانید به راحتی از آن در کارهای عکاسی استفاده کنید. این نکته را هم بگویم که لازم نیست مبلغی را بابت خرید لامپ ال ای دی، هزینه کنید. من از فروشگاه لوازم برقی خواهش کردم تا اگر لامپ ال ای دی سوخته دارند به من بدهند.

حالا برسیم به کمی خلاقیت بیشتر برای جذابتر شدنش. برای مثال، من دو طرف بدنه دیفیوزر، دو چسب ماده گی لباس زدم که کمک می‌کنه بتونم دیفیوزر اضافه هم به دیفیوزر اصلی وصل کنم، به این صورت می‌تونم از اجسامی که قصد عکسبرداری ماکرو، یا بسیار نزدیک از آنها دارم، با شرایط کاملا دلخواه و کنترل شده، نورپردازی کنم و عکاسی کنم.

تمامی تصاویر (غیر از تصاویر مستند) در شرایط کمال کم نور ثبت شده اند

در ادامه این مطلب بریم سراغ دیدن تصاویر تست و حرفه ای، و ببینیم هنگام استفاده از این دیفیوزر و همچنین دیفیوزر مضاعف، چه اتفاق دلچسبی برای نور و تصاویر رخ می‌دهد.

لنز ۲۱ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت مستقیم و با استفاده از دیفیوزر به سمت سوژه تابانده شده، هد فلاش در حالت ۳۵ میلیمتری.

لنز ۲۱ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت مستقیم و بدون استفاده از دیفیوزر به سمت سوژه تابانده شده، هد فلاش در حالت ۳۵ میلیمتری.

لنز ۲۱ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت بانسه شده و با استفاده از دیفیوزر به سوژه تابانده شده، هد فلاش در حالت ۳۵ میلیمتری.

لنز ۲۱ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت بانسه شده و بدون استفاده از دیفیوزر به سوژه تابانده شده، هد فلاش در حالت ۳۵ میلیمتری.

لنز ۵۰ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت بانسه شده و با استفاده از دیفیوزر، هد فلاش در حالت ۵۰ میلیمتری.

لنز ۵۰ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت مستقیم و با استفاده از دیفیوزر، هد فلاش در حالت ۵۰ میلیمتری.

لنز ۵۰ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت بانسه شده و با استفاده از دیفیوزر مضاعف به سوژه تابانده شده، هد فلاش در حالت ۵۰ میلیمتری.

لنز ۵۰ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت بانسه شده و بدون استفاده از دیفیوزر مضاعف به سوژه تابانده شده، هد فلاش در حالت ۵۰ میلیمتری.

نصب دیفیوزر مضاعف روی هددیفیوزر دست ساز.

لنز ۵۰ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت مستقیم و با استفاده از دیفیوزر مضاعف، هد فلاش در حالت ۵۰ میلیمتری.

لنز ۵۰ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت مستقیم و با استفاده از دیفیوزر، هد فلاش در حالت ۵۰ میلیمتری.

لنز ۵۰ میلیمتری، پرتاب نور فلاش به صورت مستقیم و بدون استفاده از دیفیوزر، هد فلاش در حالت ۵۰ میلیمتری.

حال می‌رسیم به دیدن چند عکس که در ژانر مطبوعاتی و با استفاده از هد دیفیوزر روی فلاش به ثبت رسیده اند.

منطقه نورسنجی برمبنای نور فضای خارجی انتخاب شده و برای فضای داخلی از فلاش بانسه شده، و با استفاده از هد دیفیوزر استفاده شده.

منطقه نورسنجی برمبنای نور فضای خارجی انتخاب شده و برای فضای داخلی از فلاش بانسه شده، و با استفاده از هد دیفیوزر استفاده شده.

منطقه نورسنجی برمبنای نور فضای خارجی انتخاب شده و برای فضای داخلی از فلاش بانسه شده، و با استفاده از هد دیفیوزر استفاده شده.

منطقه نورسنجی برمبنای نور آسمان انتخاب شده و برای بخش سایه از پرتاب نور مستقیم فلاش به سوژه، همراه هد دیفیوزر استفاده شده.

منطقه نورسنجی برمبنای نور آسمان انتخاب شده و برای بخش سایه از پرتاب مستقیم نور فلاش به سوژه، همراه هد دیفیوزر استفاده شده.

منطقه نورسنجی برمبنای نور آسمان انتخاب شده و برای بخش سایه از پرتاب مستقیم نور فلاش به سوژه، همراه هد دیفیوزر استفاده شده.

امیدوارم اطلاعات این پست برای شما مفید بوده باشه. این مطلب تنها و تنها به این دلیل نوشته شده که شما بتوانید تصور کنید چقدر لذت بخش است، عکاسی با ابتدایی ترین ابزاری که ساخت دستان شماست، برای رسیدن به تصویر تخیل تصاویری که دوست دارید خلق کنید و برای آن باید بالی برای رسیدن به رویای شخصی بسازید. این بال می‌تواند یک دیفیوزر دست ساز ساده باشد.

چطور تخیل عکاس در عکس، نمود پیدا می‌کند؟

همیشه این سؤال را می‌شنویم، چطور می‌توانم تخیلاتم را در عکسهایم نشان بدهم؟

البته پاسخ این سؤال سخت نیست، اگر در حیطه عکاسی هنری درباره آن صحبت کنیم. ولی وقتی راجع به عکاسی مطبوعاتی یا مستند و مستند اجتماعی بحث می‌کنیم، جملات آشنایی وجود دارند. مانند اینکه، عکس مستند یا مستند اجتماعی نباید استیج یا صحنه سازی شده باشد. عکاسی مطبوعاتی مبتنی بر صداقت عکاس در بیان حقیقت دستکاری نشده است و نباید عکاس از ادیت بیشتر از ادیت تاریکخانه آنالوگ استفاده کند.

خوب، پس چطور می‌شود عکسی از یک واقعیت داشت که هم تفکر عکاسانه و هم تخیل عکاسانه در آن وجود داشته باشد، و هم اینکه عکاس سوژه خود را قضاوت نکرده باشد.

همه ما خوب آگاهیم که تفکر با قضاوت کاملا فرق دارد. عکاس باید درباره سوژه خود و همچنین در باره اینکه به چه صورت از سوژه پیش روی خود عکاسی کند، فکر کند. از تخیل و تجربیات زندگی زیسته خود استفاده کند و عکسی ثبت کند که مانند کتابی که با استفاده از لغاتی تکراری نگاشته می‌شود، متعلق به خود مؤلف کتاب باشد.

عکاس باید بداند دوربین عکاسی که در دستانش قرار گرفته است، خلق کننده تصویری است که در ذهن و بخش خلاقه مغزش به وجود آمده، و نه تولید کننده تصویر.

طراح و خیاط لباسی را تجسم کنید که برای یه شرکت تولید کننده انبوه لباس کار می‌کند، و هم زمان طراح و خیاطی را تصور کنید که لباس هایی که طراحی کرده و دوخته، تن مانکن های معروف و روی فرش قرمز، تحسین بازدیدکنندگان را باعث می‌شود. درواقع هر دو نفر یک شغل دارند و از یک متریال و ابزار واحد استفاده می‌کنند. هر دو از پارچه و چرخ خیاطی استفاده می‌کنند، ولی اولی، تولید کننده است و دومین، خالق.

در واقع فرد دوم خالق چیزیست که کاملا شخصی است و از درون او ابراز شده. درونی که شعوری جهانی را با خود دارد، حاصل زندگی زیسته او، عشق ورزیدن های او، و بسیار آموخته های او از بدو تولد تا زمان خلق آن لباس است، همانطور که خود او حاصل ناخودآگاه جهانی است که باعث حرکت به سمت جلو تمدن بشری شده.

حال برگردیم بر سر بحث اصلی. چطور تخیل در عکس نمود پیدا می‌کند؟

اگر فراموش نکنیم که دوربین عکاسی دیجیتال مانند کامپیوتر قدرتمندی است که به عکاس کمک می‌کند تصویر موجود در ذهن خودش را که حاصل تحلیل و بررسی دریافت های فرد از منظره پیش روی اوست، به تصویر بکشد. اگر باور داشته باشیم که انسان مغزی بسیار قدرتمند دارد و برای استفاده بیشتر از توانایی مغزش می‌تواند از ابزاری کمکی مانند دوربین عکاسی استفاده کند. می‌توانیم به راحتی به پاسخ سؤال بالا برسیم.

یادم است دوستی داشتم که روزی، داستانی از یک عکاس که برای خطوط راه آهن یکی از کشورها کار می‌کرد، برایمان تعریف کرد. قرار بود عکاس عکسی از ترن های ثابت در ایستگاه تهیه کند ولی باید زمانی آن کار را می‌کرد که هم روز باشد و هم اینکه هیچ انسانی در تصویر وجود نداشته باشد. آن عکاس پس از آنکه دوربین عکاسی را روی سه پایه گذاشت و کادر مورد نظرش را تنظیم کرد، از مردم خواست تا برای چهار دقیقه آینده به هیچ عنوان سر جای خود نباشند و راه بروند.

نتیجه عکسی شد که یک ایستگاه راه آهن خالی از انسان را نشان می‌داد. عکاس جادوگر نبود تا بتواند با اشاره چوب جادوگری، انسان ها را غیب کند. او خالق بود، تخیل داشت و قدرت ابزار در دستش را به خوبی می‌دانست.

به عکس بالا نگاهی کنیم. فردی وسط تصویر به یاد جان باختگان حادثه متروپل آبادان، در مسجدی در تهران نوحه سرایی می‌کند، و اطراف او احاطه شده با تصاویر محوی از انسان هایی که عزاداری می‌کنند. گویی ارواح درگذشتگان، در مجلس یادبود خود شرکت کرده اند و سینه می‌زنند. چشم من قادر نیست این تصویر را ببیند، ولی ذهن من می‌داند که ابزار در دست من می‌توانند به دلیل محدودیت هایی که دارند، در نور پایین و با استفاده از سرعت شاتر بالا به چنین تصویری برسند.

تخیل من، و احاطه بر ابزار، در نهایت در یک همکاری آگاهانه، به من کمک کرده اند تخیل عکاسانه شخصی خودم را در عکس نمود بدهم. ولی یک نکته را فراموش نکنید. وقتی یک کانسپت و مفهوم خاص را در تصویر به رخ می‌کشیم، هر فرد از افراد بشر دارای درونیاتی فردی و متفاوت از یکدیگر هستند. و در نهایت ممکن است چیزی غیر از آنچه در ذهن شما می‌گذرد از عکس خلق شده توسط شما برداشت کنند. ولی یادتان باشد، هر آنچه که دریافت کنند، حاصل تفکر شماست و اندیشه شما و هم اینکه باعث شده اید که بیننده حسی نسبت به عکس شما داشته باشد. یعنی کارتان را درست انجام داده اید، چون توانسته اید به احساسات بیننده راه پیدا کنید.

چطور یک عکاس می‌تواند در عکاسی، دارای امضإ شخصی شود

AFPعکس از عطا کناره، خبرگزاری فرانسه

وقتی در موتور جستجوی گوگل, ایران را برای خواندن اخبار روز سرچ می‌کردم عکس بالا را دیدم. بی آنکه بخواهم فکر کنم یا عکس را باز کنم، با خودم گفتم این عکس از کارهای عطا کناره، عکاس آژانس خبری فرانسه AFP است.

برای اینکه ببینم تا چه حد درست حدس زدم روی عکس کلیک کردم و متوجه شدم کاملا درست تشخیص داده بودم و آن عکس یکی از آثار عطا کناره است.

با این مقدمه بد نیست ببینیم چطور یک عکاس به سطحی از کار و حرفه ای گری می‌رسد که کار او امضا او می‌شود و بدون نیاز به اینکه یک عکس را باز کنید یا زیرنویس آن را بخوانید متوجه می‌شوید عکاس آن تصویر چه کسی است؟

برای بررسی این موضوع کافیست تاریخ را تورق کنیم و به گذشته ای برویم که دوربین‌های دیجیتال ساخته نشده بودند، یا حداقل به این سطح از پیشرفت در کیفیت و عمومیت نرسیده بودند. زمانیکه مجله ای مانند نشنال جئوگرافیک، هنوز ترجیح می‌داد عکس روی جلدش حاصل ثبت روی فیلم اسلاید باشد، نه دوربین دیجیتال.

چه چیزی به راستی باعث می‌شد تا یک عکاس، تصویری کاملا شخصی از واقعیت پیش روی خود ثبت کند؟ چه عاملی عکس را حامل تفکر عکاسانه می‌کرد؟

شاید باید چند خطی درباره مشکلی به نام دیجیتالیزم در عکاسی ایران بنویسم تا با آمادگی بیشتری وارد بحث امضإ عکاسانه شویم.

من بر این باورم که تکنولوژی دیجیتال وارد دوربین های عکاسی شد تا تمرکز عکاس بیش از پیش روی خلق اثر و تفکر در خلق آثارش قرار گیرد. پیش از آنکه دوربین های عکاسی دیجیتال پا بر عرصه ظهور بگذارند، فیلم عکاسی تنها امکانی بود که فرد می‌توانست با استفاده از آن تصویری از منظره پیش روی خود ثبت کند. این فیلم ها قطعا دارای محدودیت های بسیاری بودند. مثلا شما امکان نداشتید بتوانید واحد حساسیت فیلم را (به غیر از مواردی که عکاسان، به اصطلاح حساسیت فیلم را Push یا pull می‌کردند) کم یا زیاد کنید. 

البته کمی پیش از اختراع دوربین های عکاسی دیجیتال، شرکت ایستمن کداک، فیلم عکاسی ساخته بود که می‌توانست اختلاف نورسنجی تا حدود پنج پله را تحمل کند و عکس ها تا حدودی اکسپوز نرمال داشته باشند. 

در واقع اگر با فیلم عکاسی با حساسیت 100 ISO مشغول عکاسی بودید و بنا به هر دلیلی مجبور به ورود به منطقه ای کم نور می‌شدید، یا باید فیلم را از دوربین خارج می‌کردید، یا اینکه از فلاش عکاسی استفاده می‌کردید، که این موضوع باعث می‌شد تمام سایه-نیم سایه های زیبایی را که شما را ترغیب به ثبت یک عکس از منظره یا فردی خاص می‌کرد را به واسطه پرتاب نور فلاش از دست بدهید.

تصویر بالا با استفاده از فیلم عکاسی با حساسیت ۴۰۰ و پرتاب نور مستقیم فلاش ثبت شده

این تصویر با استفاده از دوربین عکاسی دیجیتال و با حساسیت ۱۶۰۰ و بدون نیاز به استفاده از فلاش عکاسی، ثبت شده

شما اگر عکاس هنری بودید، یا حتی در ژانر عکاسی مطبوعاتی فعالیت می‌کردید، باید می‌توانستید تصویر نهایی را پیش از آنکه دکمه دکلانشور دوربین را فشار دهید، در ذهن خود ثبت کنید. باید چشم و ذهنی آنچنان خلاق و ورزیده و آشنا با زاویه دید لنزهای عکاسی همراهتان می‌داشتید که وقتی سوژه ای را می‌دیدید، در کسری از ثانیه تشخیص دهید فلان برش از واقعیت پیش رو را با چه لنزی و با چه فاصله کانونی؟ چه دیافراگمی؟ چه نوع نورخوانی از مناطق مختلف با ارزشهای متفاوت نوری؟ ثبت کنید، و پس از ثبت تصاویری که پیش از اکسپوز شدن فیلم عکاسی نگاتیو یا اسلاید، در حافظه عکاسانه شما نقش بسته بودند، نوبت به فرآیند هیجان انگیز ظهور فیلم می‌رسید و شما چشم به راه رشته فیلمی متشکل از ۱۲، ۲۴ یا ۳۶ فریم بودید تا دریابید چند درصد از تخیل شما، همانگونه که در بخش خلاقانه مغز خود داشتید، به حقیقت پیوسته و هر ثانیه که از فرآیند بیست دقیقه ای یا نیم ساعته ظهور فیلم شما می‌گذشت، آماده رویارویی با رویای مصور خود می‌شدید.

درواقع هر فریم از یک رشته فیلم ۱۲، ۲۴ یا ۳۶ فریمی عکاسی، تصویرگر رویاهای شما بود و مانند این بود که خوابی را به منصه ظهور رسانده باشید.

این فرآیند، یعنی نگاه، تفکر یا احساسات و جهانبینی خلاقانه عکاس که منجر به ثبت لحظه قطعی می‌شد، امری درونی بود و چون هیچ یک از افراد بشر دارای احساسات، تفکر، نگرش و جهانبینی یکسان و مشابه نیستند، یک عکس، متعلق به یک فرد بود. به بیان ساده تر، یک عکس رویایی شخصی بود که شبیه هیچ عکس دیگری در جهان نبود. مانند اثر انگشت فردی که همانند و نظیری در جهان ندارد. 

عکاس نگاه می‌کرد، می‌اندیشید، از لغات موجود در کنجینه ذهن و فکر خود که برآمده از دیدن و تجربیات زندگی زیسته‌اش بود استفاده می‌کرد تا به فرمی جدید از یک نگارش برسد. مانند نویسنده ای که با استفاده از حروفی تکراری و لغاتی تکراری، ولی با چینشی نو و شخصی شده، اثری را خلق می‌کند که تنها و تنها متعلق به خود اوست.

این اثر منحصر به فرد و این اثر انگشت یکتای عکاسانه، همان امضإ شخصی عکاس است که بیننده را در راه رسیدن به نام عکاس یک عکس، از خوانش زیرنویس آن بی نیاز می‌کند.

دیجیتالیزم چه بر سر عکاس، عکس و عکاسی آورد؟ 

عکاس به لحظه ای می‌تواند حاصل فرآیند دیجیتالی دوربین عکاسی خود را ببیند، اگر به هر دلیلی، صفحه نمایش دوربین دیجیتال دچار مشکل شود، عکاس سردرگم و گیج، مانند کودکی می‌شود که در خیابانی عریض و طویل گم شده و دنبال مادرش می‌گردد تا او را به محل امن خانه برساند. 

دوربین دیجیتال به جای آنکه وسیله ای باشد برای ثبت خلاقیت عکاسانه، تبدیل به ماشین خیاطی تمام اتوماتی شده که تنها نیازش به عکاس، محدود به سرانگشتان اوست تا حامل هزاران تصاویری شود که عکاس هیچ نقشی در خلق آنها نداشته و تنها حامل دوربین عکاسی بوده. به همین دلیل است که اگر به شخصی که خود را عکاس می‌نامد، بگویید به جای لنز زوم، از یک لنز پرایم برای عکاسی، استفاده کن، ممکن است متحیرانه به شما نگاه کند و بپرسد اگر فاصله سوژه تا من تغییر کرد چه کار باید کرد؟ لنز پرایم که قابلیت تغییر فاصله کانونی ندارد؟، چرا؟ پاسخ ساده است. او هیچ تصور قبلی از عکسی که میگیرد ندارد، به سوژه نمی‌نگرد، به قول معروف، عاشقانه نمی‌نگرد. تنها نگاه می‌کند و گیج است از هیاهوی تمامی عناصر بصری متغییر پیش روی خود، و فارغ است از هر حد و مرزی میان کادری که چشمش باید پیش از لنز دوربینش متصور شده باشد، و تفکیک قائل شده باشد بین آن کادر شخصی، با محیط اطراف آن.

عکاس خلاق، عکاس متفکر، عکاس خالق، پیش از آنکه منظره یاب دوربین را مقابل چشمش قرار دهد باید تصویر نهایی را در ذهن خود ثبت کرده باشد و بداند اگر از دوربین استفاده می‌کند، تنها برای مصور کردن ثانیه هایی است که در حال گذر از مقابل او هستند.  

در نهایت، دیجیتالیزم دنیای بسیاری از عکاسان را به سمتی برد که، دوربین عکاسی فرمانروای بی چون و چرای عکاس است و حاکم بر احساست او. اتفاقی مانند فیلم عصر جدید چارلی چاپلین که تفکر و خلاقیت عکاس را میان چرخ دنده های انبوه ساز دیجیتالیزم خورد می‌کند و چیزی خشک و خالی از منیت و تفکر بی همتای عکاسانه به مخاطب تحویل می دهد.

ساده ببین و خطوط را دنبال کن

بیایید کمی راحت باشیم، ساده ببینیم. درواقع اصلا قرار نیست سخت و پیچیده ببینیم، چراکه سوژه زبان خودش را برای ارتباط با من پیدا کرده و به ساده ترین حالت و قوی ترین فرم، آن را به من تحمیل کرده است.

وسط هیاهو و ازدحام جمعیتی که برای شرکت در مراسم نماز گروهی عید فطر، به مسجد مقدس جمکران آمده اند به یک مادر و دختر میرسم، متوقف می‌شوم و نمی‌توانم آن همه نرمی و ساده گی خطوط منحنی را نادیده بگیرم. اینجا دیگر صحبت از زبان پیچیده ای نیست. سوژه به ساده ترین حالت ممکن در حال سخن گفتن با من عکاس است.

در واقع برای رسیدن به ساده ترین نگاه ممکن، باید رنگها را کنار بگذارم. فرم کار خودش را خوب بلد است، خطوط محیطی مادر و دختری که مشغول نیایش هستند را باید دنبال کنم، مثل همان نقاشی های جذاب دوران کودکی که باید نقاط را طبق شماره به یکدیگر وصل می‌کردیم تا شکل یک فیل، خرس یا میکی ماوس نمایان شود، و هیچ رنگی وجود نداشت و بازی خطوط بود که حس شادی را به کودک انتقال می‌داد.

رنگ، یکی از عناصر اصلی در سواد بصری است و انتقال دهنده اطلاعات به بیننده، ولی در این تصویر به خصوص، رنگ باید نادیده انگاشته شود تا طیف سیاه و سفید کار خودش را در راهنمایی چشم من انجام دهد.

چشم از سمت چپ کادر و جایی کمی پایین تر از چشم دختر وارد کادر می‌شود. خط تقریبا عمودی چادر که سمت چپ صورت دختر قرار دارد انرژی حرکتی خط منحنی را تأمین می‌کند تا چشم بیننده به ابرو برسد. ابرو هم کاملا فرمی منحنی و نرم دارد و در امتداد خود به ابروی چشم راست دختر می‌رسد. حالا نوبت تسبیح است که با خطوط منحنی خود، و با استفاده از خط منحنی سمت راست چادر، چشم را به سمت پایین هدایت کند تا جایی که دست مادر قرار دارد و خط مایلی که باعث حرکت سریع چشم به سمت پایین کادر می‌شود. و این حرکت مارپیچ به چشم کمک می‌کند تا در تمام فضای کادر عکس حرکت کند، و از سکون نگاه بیننده، جلوگیری می‌کند.

گل های چادر مادر که سمت راست کادر را پر کرده، نقش توازن سطوح خاکستری عکس را بر عهده دارند و اجازه نمی‌دهند که سطح خاکستری چادر دختر، چشم بیننده را بیش از آنکه نیاز است به سمت خود هدایت کنند. حالا در میان تمام این حرکات منحنی و مارپیچ، یک حس قوی نیایش آرام و خصوصی وجود دارد. انگار که خطوط منحنی تصویر و احساس درونی سوژه به کمک یکدیگر آمده اند تا مفهوم نیایش را به بیننده القا کنند.

در واقع، این خود سوژه است که به عکاس می‌گوید از چه لنزی استفاده کند تا هم بتواند با ایجاد فشردگی در پرسپکتیو تصویر حاصل از لنز تله ۱۳۵ میلیمتری، وی را از پس زمینه جدا کند و به نوعی نگاه او را تصاحب کند، و هم بتواند بدون ایجاد پرسپکتیو چند نقطه ای، خطوط منحنی و زیبایی حرکت مارپیچ را به رخ بکشد.

شاید بتوانم بگویم که نیمی از تصویر، تمام تصویر است و نیمه سمت راست تمام کننده نیمه دیگر. به زبان ساده تر، نه می‌شود مادر را از عکس حذف کرد، و نه میزان درست حضور او در تصویر، چشم بیننده را از دیدن زیبایی فرم مادرانه دختر محروم می‌کند.

اصحاب رسانه، بخشی از یک برنامه خبری

در این مطلب کلمه خبرنگار را به عنوان یک تیتر کلی برای تمام اصحاب رسانه اعم از عکاس، نویسنده خبر، فیلمبردار و گزارشگر تلویزیونی به کار می‌برم.

سال ۲۰۰۶، وقتی برای پوشش خبری جنگ موسوم به جنگ ۳۳ روزه حزب الله لبنان و اسرائیل، در شهر صور واقع در جنوب لبنان و نزدیک مرز اسرائیل حضور داشتم، شاهد این موضوع بودم که خبرنگاران رسانه های بین المللی به راحتی و بدون اینکه نگران باشند خبرنگار دیگری در گوشه ای از کادر آنها قرار گیرد اقدام به تهیه گزارش برای رسانه مطبوع خود می‌کردند، ولی زمانیکه نوبت رسانه ای از ایران می‌رسید داستان متفاوت بود. خبرنگاران رسانه های ایرانی بیشتر وقت خود را صرف ساکت کردن محیط و دورکردن همکاران بین المللی خود می‌کردند تا نکند خدایی ناکرده در کادر آنها یک دوربین دیده شود.

این موضوع همچنان در ایران با شدت بسیار بیشتری وجود دارد. وقتی در حال تهیه خبر (عکس یا فیلم) از یک رخداد صرفا خبری هستیم، بسیار مواردی پیش می‌آید که یا از ثبت یک عکس خوب (آگاهانه) خودداری می‌کنیم یا اگر ثبتش کرده باشیم، آن را استفاده نمی‌کنیم. شاید برخی، نام این کار را خود سانسوری بگذارند، که البته کاملا با این نام موافق هستم. این را نیز بگویم که من هم خیلی از اوقات دچار این خودسانسوری مزمن می‌شوم.

(قبل ازهر چیز باید بدانیم که خبرنگاراز و اصحاب رسانه، هنگام رخ دادن خبر، بخشی از همان خبر هستند و حتی وجود آنها در کادر دوربین می‌تواند نمایانگر اهمیت یا اهمیت کمتر آن خبر باشد. مانند وقتی از یک رئیس جمهور عکاسی می‌کنیم، نمی‌توانیم توقع داشته باشیم او را تک و تنها در کادر خود داشته باشیم چرا که محافظین و دیگر همکاران او نیز بخشی از شخصیت وی به حساب می‌آیند و هیچ ایرادی ندارد اگر در کادر ما حضور داشته باشند)

حضور خبرنگاران و همراهان سوژه اصلی در این عکس است که به تصویر بعد داده و تمرکز را روی سوژه بیشتر کرده

عکسی از تشییع پیکر یکی از جانباختگان جنگ اوکراین، قطعا اوکراین و روسیه در صدر مهمترین اخبار روز جهان قرار دارند و این تصویر بسیار می‌تواند مهم باشد، ولی حضور عکاس سمت راست تصویر هیچ مشکلی را ایجاد نکرده چرا که عکاسان و اصحاب رسانه خود، بخشی از خبر هستند.

ولی چرا فکر می‌کنیم هنگام عکاسی یا فیلم برداری از یک برنامه صرفا خبری مهم یا حتی نه چندان مهم که ارزش منطقه ای و محلی دارد، نباید هیچ خبرنگاری در کادر دوربین ما قرار داشته باشد؟

برای پاسخ به سؤال بالا، باید بگویم که به نظر من این مشکل زمانی رخ می‌دهد که یا دچار یک خودخواهی ناخودآگاه و ناخواسته شده ایم، یا نمی‌توانیم به درستی سوژه خبری و غیر خبری را از یکدیگر تمیز بدهیم.

منظور از خودخواهی ناخودآگاه یا ناخواسته چیست؟ منظور من این است که بی آنکه خودمان بدانیم در لحظه‌ای که مشغول انجام کارمان هستیم، دوست داریم تنها فردی شناخته شویم که یک رویداد خبری را ثبت کرده است. 

درواقع دوست داریم یک موضوع صرفا خبری را، اتفاقی بسیار مهم جلوه دهیم، انگار که مثلا یک بشقاب پرنده در منطقه ای سقوط کرده و ما اولین و تنها کسی هستیم که توانسته ایم خبری به این مهمی را ثبت کنیم، به نوعی شاید خیلی انحصار طلب شده ایم. البته انحصار طلب در این مورد که دوست داریم، به قول معروف، عکس یا تصویری شسته و رفته از واقعیت مقابل دوربین داشته باشیم.

مطمئن هستم بسیاری از همکاران من پس از خواندن این مطلب، به من اعتراض خواهند کرد که، خود تو هم خیلی از اوقات به ما غر می‌زنی که وسط کادر بودی؟

درست است، ابتدای همین مطلب متذکر شدم که خود من هم دچار این مشکل می‌شوم و دوست دارم هیچ همکاری در کادر دوربینم نباشد. به هر حال وقتی شما تنها هستید از لحاظ شخصیتی یکنفر هستید و صد در صد خودتان. دونفر که شدید می‌شوید پنجاه درصد و اگر ده نفر باشید، یک دهم شخصیت اصلی و واقعی خودتان خواهید بود. شاهد مثال هم اینکه زمانی که روز خوبی را آغاز نکرده اید، وقتی میان جمعی از همکارانتان قرار می‌گیرید، کل مشکل را فراموش می‌کنید و حتی شوخی می‌کنید و پس از خروج از آن جمع، به خانه اولتان برمی‌گردید و حتی متعجب می‌شوید که چطور انقدر حالتان خوب بوده، پس کاملا طبیعی است که من هم دچار همین رفتار انحصارطلبانه بشوم.

یک دلیل دیگر هم وجود دارد. ممکن است زمانی که در حال عکاسی یا تصویربرداری هستید یکی از همکاران (غیر از همکاران تصویری) خود را ببینید که گوشه ای از کادر دوربین شما وجود دارد و فکر کنید که چرا باید خبرنگار درون کادر باشد؟، پس تلاش می‌کنید از او بخواهید از کادرتان بیرون برود. خوب شما کاملا دچار یک اشتباه ذهنی شده اید. اگر همکار شما دوربین دردست ندارد، چون او را می شناسید برای شما یک همکار است و شناخته شده، غافل از اینکه برای بیننده عکس یا تصویر، او فقط یک فرد است مانند افراد دیگری که در محل خبر حضور دارند و شما چون آنها را نمی‌شناسید با حضورشان نیز در تصویر یا عکس مشکلی ندارید.

وجود این دو همکار رسانه ای، هیچ مشکلی برای عکس من ایجاد نکرده است

این نکته را نیز یادآور شوم که حضور طبیعی یک خبرنگار در تصویر، زمانی که مشغول انجام کار خود است با حضور نا به جا، کاملا متفاوت است. منظور من از نا به جا چیست؟. یعنی اگر گروهی در حال ثبت تصویر و عکس از، مثلا به آتش کشیدن پرچم یک کشور یا خواندن بیانیه یک تجمع هستند و یک خبرنگار درست جایی قرار بگیرد که سوژه اصلی را کاور کرده، قطعا این عمل جالبی نیست. حتی اگر کادری را دیده که برای ثبت آن بر پایه نگاه شخصی، باید جلو برود، می‌تواند اینکار را به صورت نشسته و در حالیکه دیگر همکاران خود را اذیت نمی‌کند، انجام دهد. یا اگر شما عکس یا تصویر خود را از سوژه ثبت کرده اید و می‌دانید که در محدوده ای قرار دارید که تحت پوشش دوربین دیگر خبرنگاران است، به جای آنکه بیکار و دوربین به دست به ایستید یا به لنز دوربین دیگر همکارانتان خیره بشوید، باید کنار رفته تا دیگران بتوانند کار خودشان را انجام دهند.

ولی زمانی هم هست که هیچ عکاس یا تصویربرداری دوست ندارد تا تصویر عکاس یا فیلمبردار دیگری را در قاب تصویرش داشته باشد. یک مراسم آیینی را تصور کنید، برای مثال مراسم گل مالان خرم‌آباد، یا مراسم جشن سده زرتشتیان، شما به عنوان عکاس تا تصویربردار در حال ثبت یک اتفاق و آیین سنتی و تاریخی هستید، و قطعا وجود ابزار تکنولوژی یا فردی غیر مرتبط با شرکت کنندگان در آن مراسم (مثلا متفاوت به لحاظ نوع پوشش)، کاملا عکس یا تصویر شما را دچار مشکل خواهد کرد و آن را از یک تصویر مستند که بازگوکننده داستانی تاریخی و آیینی است، به یک عکس خبری صرف تنزل خواهد داد. مطمئن باشید هرجای دنیا باشید و اقدام به ایستادن در جایی نامناسب کنید، با عکس العمل دیگر عکاسان و تصویربرداران حاضر در مراسم روبه رو خواهید شد.

پس، از این موضوع آگاه باشید که شما مادامی که باعث پنهان شدن سوژه اصلی از دید دوربین همکاران خود نشده اید، بدون ترس از سرزنش شدن بابت قرار گرفتن در کادر دوربین های دیگر همکارانتان (تأکید می‌کنم در برنامه های کاملا خبری) می‌توانید آزادانه زاویه دید خودتان را برای ثبت یک عکس یا تصویر انتخاب کنید و اعتراض دیگران هیچ دلیل منطقی نخواهد داشت.

در پایان این مطلب باید بگویم که بهترین عکسهای یک برنامه صرفا خبری، ارزش آزرده کردن دوستان و همکارانتان را ندارد و در نهایت امر، بهترین عمل، دوست ماندن و لذت بردن از باهم بودن است، مگر در مواردی بسیار خاص. 

لنزهای رادیواکتیو

من در این مطلب سعی کردم تا جایی که ممکن است از اصطلاحات تخصصی علم انرژی هسته ای استفاده نکنم، نه اینکه خودم بلد باشم ولی از آنها استفاده نکنم، بلکه به این دلیل که خود من هم در بسیاری از موارد کاملا گیج می‌شدم که چه چیز درست است و مجبور بودم تعداد زیادی مقاله فقط برای درک یک کلمه بخوانم که البته باز هم متوجه نمی‌شدم که مثلا، فلان عدد یا درصد یعنی چه. بنابراین دلیلی هم برای گیج کردن شما نمیبینم و ترجیح می‌دهم با همان زبانی این مطلب را بنویسم که برای خود من هم قابل درک و فهم است.

چندوقت پیش وقتی یک لنز آساهی سوپر تاکومار ۵۵ میلیمتری ۱.۸ (ASAHI OPT. Co. JAPAN Super-Multi-Coated Takumar 1:1.8/55) خریدم، خیلی خوشحال بودم، چون اولا عاشق لنزهای قدیمی هستم و دوما لنزی با قیمتی بسیار مناسب بود که از کیفیت بسیار بالایی برخوردار بود.

یک چیز دلچسب هم در مورد این لنز وجود داشت و آن رنگ گرمی بود که مخصوصا در عکاسی از سطوح سفید اتفاق می‌افتاد، یک جنس نور گرم زیبا که من را یاد دوران عکاسی با دوربین های آنالوگ و فیلم عکاسی می‌انداخت. تا اینکه یک شب و به صورت کاملا اتفاقی، وقتی خواستم کمی بیشتر در مورد این لنز مطلب بخونم یک وب سایت پیدا کردم که مشخصات این دوست عزیز را ذکر کرده بود. 

هر دو تصویر بالا با استفاده از لنز آساهی سوپر تاکومار ۵۵ میلیمتری (لنز رادیواکتیو) ثبت شده اند، وجود رنگ گرم به خوبی در هر دو عکس مشخص است

هر دو تصویر توسط لنز۲۳ میلیمتری فوجی (لنز غیر رادیواکتیو) ثبت شده اند، سردی حاصل از بازتاب نورهای سرد در هر دو عکس کاملا مشخص است

در حال خواندن مشخصات و کیفیت بالای لنز در شارپنس، آسانی در استفاده، کیفیت ساخت و… لذت می‌بردم که با یک جمله در قسمت توضیحات مواجه شدم، برایم اصلا قابل باور نبود که چه چیزی در مشخصات این رفیق سفر کرده از قدیم وجود دارد.

رادیواکتیو (Radioactive) البته یکی از عناصر این ماده طبیعی که به وفور در طبیعت پیدا می‌شود، یعنی بسیار بیشتر از اورانیوم، عنصری به نام توریوم (Thorium). 

بلافاصله شروع کردم به مطالعه درباره توریوم و میزان پرتودهی آن، درباره لنزهایی که از این عنصر در ساخت آنها استفاده شده و هر چیز که می‌توانست من را نگران کند یا خیالم را راحت کند بابت استفاده از این لنز قدیمی ولی دوست داشتنی.

یادم هست وقتی چند هفته پیش برای خرید لنز کانن ۱۳۵ میلیمتری FD ۲.۵ به ناصرخسرو رفته بودم، فروشنده دو عدد لنز بسیار تمیز را مقابل من گذاشت و گفت، خودت که واردی، این لنز کانن هست و مخصوص عکاسی پرتره، و این یکی یه لنز آلمانی فوق العاده با کوتینگ زرد مخصوص. البته من زمانی که دوربین کانن AE1 داشتم با لنز ۱۳۵ میلیمتری ۲.۵ کانن کاملا آشنایی داشتم و به همین دلیل از خرید لنز آلمانی با کوتینگ زرد معروف منصرف شدم و کانن FD را خریدم.

چرا اقدام به خرید لنزهای ساخته شده و متعلق به پنجاه سال پیش کردم؟

 

شاید از من بپرسید، تو مگه لنز Fujinon 50-140 f:2.8 نداری؟ پس چرا با وجود اینکه کار خبر انجام میدی رفتی دنبال لنز قدیمی؟

پاسخ ساده هست. اولا که به دلیل تحریم ها عملا شرکت فوجی در ضمینه تعمیر لنز بسیار با مشکل روبه رو هست. متاسفانه شرکت تهران فوکا که نمایندگی انحصاری تجهیزات عکاسی فوجی در ایران هست امکان کالیبره کردن لنز، پس از تعمیر را ندارد، چون دستگاه کالیبراسیون لنزها را در اختیار ندارد. از طرفی بعد از حدود دو سال که به مدیریت بخش تعمیرگاه شرکت فوجی در تهران توضیح می‌دادم که سیستم تک فوکوس لنز من دچار مشکل شده و فوکوس پس از مدتی شروع به بازی می‌کند و نمی‌شود با لنز و روی حالت تک فوکوس عکاسی کرد، و هم اینکه لنز دچار مشکلی شده که نمی‌تواند کنتراست را به خوبی کنترل کند و من وقتی با آن عکاسی می‌کنم (مخصوصا در نور کم) باید حدود هفتاد واحد مثبت قسمت سایه را ریکاوری کنم تا عکس قابل استفاده باشد، و البته که حرف من را قبول نداشتند و گفتند که چیز آزاردهنده ای نیست. تا اینکه از این مشکل فیلم گرفتم و به ایشان نشان دادم، و پس از اینکه با بخش تعمیرات فوجی در دوبی تماس گرفتند، قرار شد مدت شش ماه لنز تله نداشته باشم تا یکی از کارمندان شرکت آن را به صورت مسافری به دوبی ببرد و پس از تشخیص مشکل دقیق لنز و احتمالا با هزینه حدودی ۶۰۰ دلار و یا حتی بیشتر، این لنز تعمیر شود و با سفر یکی دیگر از کارمندان شرکت و به صورت مسافری، لنز به ایران و نزد من بازگردانده شود و به من عنوان کردند که توقع نداشته باشید لنز شما پس از تعمیر در دوبی مانند اول با کیفیت و خوب کار کند چون این لنز، قدیمی و فرسوده شده. با این توضیحات بود که تصمیم گرفتم لنز ۵۰-۱۴۰ میلیمتری فوجی را که هم اکنون، یعنی در سال ۱۴۰۱ قیمتی برابر با ۴۴،۰۰۰،۰۰۰ تومان دارد را درون کمد قرار بدم و برم سراغ دو لنز قدیمی با کیفیت که بعد از حدود چهل و نه سال هنوز هم مثل بنز کار می کنند. و هم اینکه به جای پرداخت حدود نوزده میلیون تومن (در سال ۱۴۰۱) برای تعمیر لنزی که بعد از هفت سال استفاده، عنوان قدیمی و فرسوده به خودش گرفته و قرار هم نیست که بعد از تعمیر مانند روز اول، درست و با کیفیت کار کند، مبلغی بالغ بر هفت میلیون و صد و هشتاد هزار تومن (در سال ۱۴۰۱) برای خرید دو عدد لنز پنجاه ساله هزینه کنم که هر روز که از عمرشان می‌گذرد عزیزتر می‌شوند و مثل پنجاه سال پیش با کیفیت و عالی کار می‌کنند.

خوب، برگردیم سر بحث اصلی، یعنی همین لنزهای رادیواکتیو. برای من سؤال این بود که اصلا چرا باید در ساخت لنز از رادیواکتیو استفاده شود؟ آیا در کوتینگ لنز از رادیواکتیو استفاده می‌کنند؟ آیا لنزهای رادیواکتیو برای مصارف پزشکی استفاده می‌شدند و پس از مدتی به دست عکاسان رسیده اند؟ آیا کیفیت لنزهای رادیواکتیو در مقایسه با دیگر لنزها بهتر است؟ و اگر پاسخ سؤالات بالا مثبت باشد، آیا ضرری متوجه انسان است یا نه؟

همانطور که در پاراگراف دوم این مطلب به آن اشاره کردم، در ساخت لنزهای رادیواکتیو از عنصری به نام توریوم (Thorium) استفاده شده است که در قیاس با اورانیوم بسیار در دسترس تر و فراوان تر است.

توریوم چیست

خوب است کمی درباره این عنصر بدانیم. عنصر توریوم (Thorium) با نماد شیمیایی Th، یکی از عناصر شیمیایی جدول مندلیف است که عدد اتمی آن ۹۰ می باشد. عنصر توریوم برای اولین بار در سال ۱۸۲۸ میلادی، توسط شیمیدان سوئدی به نام جونز جیکوب برزليوس (Jons Jacob Berzelius) کشف شد. واژه توریوم به افتخار تور (Thor) خدای رعد و قدرت در اساطیر باستانی اسکاندیناوی، انتخاب شده است. برسلیوس تلاش کرد تا عنصر توریوم را به صورت خالص تهیه کند، اما با شکست مواجه شد. سال های زیادی این عنصر به شکل اکسید توریوم شناخته شده بود. در نهایت در دهه‌ ۱۸۷۰ میلادی، توریوم به شکل فلزی تهیه شد. از این رو، توریوم بعد از عنصر اورانیوم، دومین عنصر رادیواکتیوی محسوب می شود که به روش مرسوم تجزیه‌ شیمیایی و بدون آگاهی از رادیواکتیویته بودن کشف شده است. توریم در مقادیر بسیار کم، در اغلب سنگ ها و خاک ها وجود دارد. فراوانی توریوم تقریبا سه برابر اورانیوم است. در واقع می توان گفت که عنصر توریوم به طور تقریبی به اندازه عنصر سرب متداول است. به طور کلی، خاک محتوی حدود شش ppm توریم است. این عنصر همچنین در کانی های زیادی وجود دارد. از رایج ترین این کانی ها می توان به ماده معدنی فسفات توریم یا مونازیت (Monazite) اشاره کرد. این کانی دارای بیش از ۱۲% اکسید توریوم است که به وفور در شن و ماسه كنار ساحل يافت مي شود. مهمترین معادن مونازیت در کشور های هندوستان جنوبی و برزیل وجود دارند. معادن دیگری که وسعت چندانی ندارد، اما بسیار غنی از توریم هستند، در جزیره سیلان کشف شده اند. همچنین منابع مهمی که شامل کانی مونازیت هستند در جزایر ماداگاسکار کشف شده اند. عنصر توریوم، فلزی طبیعی و رادیواکتیو است. این عنصر از عناصر سری اکتینید ها محسوب می شود. شکل خالص این عنصر، به رنگ سفید- نقره ‌ای است که می تواند درخشش خود را تا چند ماه نیز حفظ نماید. در مجاورت هوا اکسید می شود و به تدریج کدر می گردد. به بیان دیگر، به علت تشکیل دی اکسید توریوم به رنگ خاکستری و در نهایت به رنگ سیاه در می ‌آید.

حالا که مقداری درباره توریوم خواندید، متوجه شده اید که مقدار موجود از توریوم در لنزهای عکاسی انقدر زیاد نیست که باعث شود شما بازوی سوم درآورید (آنطور که در برخی سایت ها ممکن است به صورت ترسناک و وحشتناکی از آن نام برده شده باشد) یا اینکه دچار بیماری عجیب یا خاصی شوید، ولی مطمئن باشید هیچکس از همراه داشتن لنزی که در آن (هر چند غیر مضر برای بدن انسان) از مواد رادیواکتیو استفاده شده خوشحال نخواهد بود چرا که ممکن است برای شما ضرری نداشته باشد، ولی بنا بر تجربه ای که در زمان کار کردن با این لنز داشته ام، به طور قطعی می‌توانم بگویم که برای دوربین عکاسی شما به اندازه کافی مضر خواهد بود.

اول از همه بیایید ببینیم اصلا چرا این لنزها ساخته شدند و آیا تمامی لنزهای قدیمی در گروه لنزهای رادیواکتیو قرار می‌گیرند؟ یا تنها بخشی از آنها به این صورت ساخته می‌شوند

یک موضوع مهم که در بعضی از سایتها و مقالات به اشتباه به آن آشاره شده این است که فلز توریوم برای کوتینگ عدسی ها استفاده می‌شده، حال آنکه از این فلز در ساخت شیشه عدسی استفاده می‌شود و نه در کوتینگ آن. و وجود همین عنصر توریوم در عدسی یا عدسی های لنز است که عدسی های یک لنز به رنگ زرد دیده می‌شوند.

(دانستن این موضوع مهم است که نباید رنگ زرد کوتینگ عدسی لنزها را با رنگ زرد عدسی ساخته شده با عنصر توریوم اشتباه بگیریم)

 یعنی در ساخت هر لنز رادیواکتیو مقدار متفاوتی از این عنصر و در بعضی از عدسی های آن استفاده می‌شده و بنا بر محل قرار گرفتن عدسی رادیواکتیو در لنز، میزان پرتو دهی آن لنز از سمت جلو یا پشت عدسی متفاوت است، که البته در بیشتر موارد عدسی های رادیواکتیو در بخش پشتی لنز که به سنسور یا فیلم دوربین عکاسی نزدیکتر است قرار می‌گرفتند. علت این موضوع این است که عنصر توریوم باعث می‌شود نور با سرعت کمتری در شیشه حرکت کند و چون شعاع های نور پس از ورود به عدسی دچار تغییر جهت و شکست می‌شوند، این کندی در حرکت باعث می‌شود تا شعاع ورودی به عدسی با زاویه بهتری شکسته و در جای درست تری روی سنسور یا فیلم در دوربین عکاسی قرار گیرد که در نهایت باعث بالاتر رفتن کیفیت تصویر می‌شود، چراکه عدسی های تحتانی لنز کار نهایی کانونی کردن شعاع های نور را بر عهده دارند. این همان دلیل اصلی است که برخی از لنزهای قدیمی از کیفیت بسیار بالایی برخوردار هستند. ولی اینکه چرا برخی از لنزها؟ و نه تمام آنها؟ پاسخ در سفارش دهنده اصلی لنز نهفته است. ارتش آمریکا یکی از عمده ترین سفارش دهندگان لنز به شرکت های تولید کننده تجهیزات عکاسی است و مشخص است که کیفیت لنز برای آنها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، کما اینکه ارتش ایالات متحده هنوز هم برای ساخت عدسی های لنز دوربین های عکاسی نصب شده روی هواپیماهای بدون سرنشین و جاسوسی خود از عنصر توریوم استفاده می‌کند. اگر به لیستی که در زیر آمده نگاه کنید متوجه می‌شوید نام تعدادی از معروف ترین  و محبوب ترین لنزهای عکاسی برندهای مختلف در این لیست موجود است. لنزها تماما پرایم و با فاصله کانونی ثابت هستند و از دیافراگم سریع برخوردار هستند چرا که باید سریع باشند و قابلیت عکسبرداری در نور کم را داشته باشند، همچنین از وضوح تصویر بسیار بالایی برخوردار باشند تا بتوانند اطلاعات موجود در تصاویر را به راحتی بخوانند. بعضی از لنزهای رادیواکتیو به شرح زیر هستند.

CANON LENS FL 58mm 1:1.2 – CANON LENS FD 35mm 1:2 (chrome filter ring) – CANON LENS FD 55mm 1:1.2 S.S.C. ASPHERICAL – CANON LENS FD 17mm 1:4 S.S.C. – CANON LENS FL 50mm 1:1.8

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

AUTO YASHINON-DX 1:1.4 f=50mm YASHICA – AUTO YASHINON-DS 50mm 1:1.7 YASHICA – ASAHI OPT. Co. JAPAN Super-Multi-Coated Takumar 1:2/35 – ASAHI OPT. Co. JAPAN Super-Multi-Coated Takumar 1:1.8/55 – ASAHI OPT. Co. JAPAN Super-Multi-Coated Takumar 1:1.4/50

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Ernst Leitz GmbH Wetzlar Summicron f=50mm 1:2 (collapsible, M39) – OLYMPUS OM-SYSTEM G.ZUIKO AUTO-S 1:1.4 f=50mm (early)

FUJINON 1:1.4/50 FUIJI PHOTO FILM CO. (metal focus ring) – UV TOPCOR 1:2 f=50mm TOKYO KOGAKU – RE GN TOPCOR M 1:1.4 f=50mm TOKYO KOGAKU

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Olympus Zuiko MC Macro 20mm f/3.5: (not in group shot — too small, no lenscap)

Canon FD 35mm f/2 (concave)

Topcon UV Topcor 50mm f/2

Yashica Auto Yashinon-DX 50mm f/1.4

Canon FL 58mm f/1.2

Yashica Auto Yashinon-DS 50mm f/1.7

Topcon RE GN Topcor 50mm f/1.4

Steinheil Auto-Quinon 55mm f/1.9 KE mount (chrome, black arm)

Canon Lens FD 17mm f/4

Olympus G.Zuiko 50mm f/1.4

Canon FL 50mm f/1.8 {Super Canomatic R 50mm f/1.8 is about the same}

Pentax S-M-C Takumar 55mm f/1.8

Leica Collapsible Summicron 50mm f/2 (M39)

Pentax S-M-C Takumar 35mm f/2 (49mm filter)

Auto Rikenon 55mm f/1.4

AUTO mamiya/sekor 55mm f/1.4 (M42, chrome+black, flat rear glass)

Pentax S-M-C Takumar 50mm f/1.4

Canon FD 55mm f/1.2 S.S.C. Aspherical

Fujica Fujinon 50mm f/1.4 (old style)

Konica Hexanon AR EE 57mm f/1.2 (green EE)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Olympus Zuiko MC Macro 20mm f/3.5

Yashica Auto Yashinon-DX 50mm f/1.4

Canon Super-Canomatic R 50mm f/1.8

Canon FL 50mm f/1.8

Canon Lens FD 17mm f/4

Steinheil Auto-Quinon 55mm f/1.9 KE mount (chrome, black arm)

Topcon UV Topcor 50mm f/2

Pentax S-M-C Takumar 55mm f/1.8

Olympus G.Zuiko 50mm f/1.4

Auto Rikenon 55mm f/1.4

Leica Collapsible Summicron 50mm f/2 (M39)

Minolta MC W.Rokkor – SI 28mm f/2.5

Yashica Auto Yashinon-DS 50mm f/1.7

Canon FD 35mm f/2 (concave)

Topcon RE GN Topcor 50mm f/1.4

Canon FL 58mm f/1.2

Canon Super-Canomatic R 58mm f/1.2

Pentax S-M-C Takumar 35mm f/2 (49mm filter)

AUTO mamiya/sekor 55mm f/1.4 (M42, chrome+black, flat rear glass)

Pentax S-M-C Takumar 50mm f/1.4

Konica Hexanon AR EE 57mm f/1.2 (green EE)

Fujica Fujinon 50mm f/1.4 (old style)

Canon FD 55mm f/1.2 S.S.C. Aspherical

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لنزهایی که ممکن است در آنها از توریوم استفاده شده باشد ولی انقدر این مقدار کم است که قابل چشم پوشی است.

Nikon Micro-Nikkor AI-S 200mm f/4

Canon FL 28mm f/3.5

Canon EF 135mm f/2 L

Canon EF 200mm f/2.8 L

Canon EF 400mm f/5.6 L

تا اینجای کار متوجه دلیل اصلی استفاده از عنصر رادیواکتیو (توریوم) شدید و دلیل اینکه چرا فقط در بعضی از لنزها از این فلز استفاده شده. در ادامه مطلب به نکته ای اشاره می‌کنم که به شما در تشخیص یک لنز رادیواکتیو کمک خواهد کرد.

در سطرهای بالا و در معرفی عنصر توریوم به این جمله برخوردیم که این فلز در مجاورت با هوا کم کم تیره شده و سیاه می‌شود. اگر شما قصد خرید یک لنز قدیمی را داشتید، برای اینکه بتوانید با درصد بالایی، متوجه شوید که آن لنز در گروه لنزهای رادیواکتیو قرار دارد یا خیر، کافیست لنز را مقابل یک کاغذ سفید (و البته حتما در نور روز) بگیرید. به دلیل فرآیند اکسیداسیون و با توجه به عمر لنزهای رادیواکتیو که بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۷۰ میلادی ساخته شده اند، رنگ کاغذ را بسته به شدت اکسیداسیون عنصر توریوم، برنزه یا مایل به قهوه ای خواهید دید، و این دلیل اصلی همان رنگ گرم دلچسبی است که ابتدای این مطلب از آن نام بردم و نمونه آن رنگ گرم را در عکس های پیست اسکی به شما نشان دادم. با توجه به این رنگ تیره می‌توانید حدس بزنید که با افت نوری معادل حدود ۱.۳ دیافراگم مواجه خواهید بود و اگر سریعترین دیافراگم لنز شما ۱.۲ باشد، مقدار نوری که وارد بدنه دوربین عکاسی شما می‌شود معادل دیافراگم ۱.۸ خواهد بود. این افت نور را اضافه کنید به افت نور ثانویه و در نتیجه، شما لنزی با دیافراگم واقعی ۱:۲ خواهید داشت. این اولین ایراد لنزهای رادیواکتیو است. دومین مشکلی که با آنها خواهید داشت، مواجه شدن با پدیده ای به نام Hot Pixel (پیکسل داغ یا سوخته) است.

(Hot Pixel) پیکسل داغ

پیکسل داغ به چه پدیده ای گفته می‌شود؟ اگر تا به حال از آسمان شب یا سوژه ای خاص با سرعت بالا (Long Exposure) عکاسی کرده باشید، مثلا ده دقیقا، و کاهش دهنده نویز در عکاسی با سرعت بالا (Long Exposure Noise Reduction) را فعال نکرده باشید. پس از اینکه عکس را روی کامپیوتر باز کردید، نقاط سفیدی را در سطح تصویر دیده اید که باید با استفاده از فیلتر در فتوشاپ آنها را برطرف کنید. به این نقاط سفید که حاصل از بین رفتن پیکسل ها هستند، پیکسل داغ (Hot Pixel) گفته می‌شود. یکی از مشکلاتی که لنزهای رادیواکتیو برای عکاسی شما به وجود می‌آورند ایجاد پیکسل داغ است. البته این مشکل زمانی ایجاد می‌شود که با سرعتی بالاتر از حد نرمالی که روی دست با دوربین عکاسی می‌کنید، اکسپوز کنید، برای مثال بین یک تا پنج ثانیه (این مشکل برای من در زمان نوردهی چهار ثانیه رخ داد). پیکسل داغ مشکل نگران کننده ای نیست، اگر از لنزهای غیر از لنزهای رادیواکتیو استفاده می‌کنید و قرار نیست که پیکسل های شما برای همیشه بمیرند، ولی وقتی با لنزهای رادیواکتیو عکاسی کنید و با وجود فعال بودن سیستم کاهش دهنده نویز در عکاسی با سرعت بالا (Long Exposure Noise Reduction)، پدیده پیکسل داغ حتما اتفاق می‌افتد و این می‌تواند در طولانی مدت روی سنسور دوربین عکاسی شما تاثیر منفی بگذارد. 

نقاط سفید رنگی که با دایره های قرمز علامت گذاری شده اند، همان پیکسل های داغ یا سوخته هستند

همان تصویر پس از استفاده از فیلتر اصلاح کننده در فتوشاپ

از دیگر مشکلاتی که لنزهای رادیواکتیو می‌توانند برای شما به وجود آورند، مشکل ریزش مژه ها است، البته در صورتیکه از لنز رادیواکتیو به عنوان ذره بین یا لوپ (Loup) استفاده کنید. در زمان پیش از ورود به عصر عکاسی دیجیتال، وقتی عکاسان، نگاتیوها یا فریم های اسلاید را مورد بررسی و انتخاب قرار می‌دادند، رایج بود اگر لوپ (عدسی مخصوص دیدن نگاتیو یا اسلاید) در دسترس نبود، لنز را به صورت معکوس مقابل چشم خود قرار می‌دادند تا بتوانند جزئیات نگاتیو را بررسی و فریم دلخواه را برای چاپ انتخاب کنند. پیش از این در همین مطلب به این موضوع اشاره کردم که عدسی های ساخته شده با ترکیب عنصر توریوم بیشتر در قسمت تحتانی لنز استفاده می‌شد و میزان خروجی پرتو رادیواکتیر از سمت انتهایی لنز بیشتر از قسمت جلو آن بود. بنابر این به دلیل استفاده زیاد از لنز رادیواکتیو برای دیدن نگاتیو و چسباندن یا بسیار نزدیک نگاه داشتن آن مقابل چشم باعث می‌شد مژه ها تحت تاثیر تشعشع ضعیف رادیواکتیو، بریزند.

تأکید می‌کنم، قرار نیست اگر همین الآن لنز رادیواکتیو در اختیار دارید، وحشت کنید یا به قول بعضی از مطالب غیر علمی در فضای اینترنت، بازو یا دست سوم در بیاورید. بلکه باید یاد بگیرید چه اصول ایمنی را جهت رفع نگرانی خود یا همراهان و خانواده خود انجام دهید، یا در نهایت در بازار آن را بفروشید و خودتان و دیگران را از شر آن خلاص کنید. البته من راه حل دوم را انتخاب کردم و با اینکه لنز آساهی ۵۵ میلیمتری را خیلی دوست داشتم، در اولین فرصت از شرش خلاص شدم، البته به نصف قیمت.

نکات مهم ایمنی که باید هنگام در اختیار داشتن یک لنز رادیواکتیو رعایت کنید

۱: به هیچ عنوان برای خلاصی از لنز، آن را از پنجره به خیابان پرتاب نکنید، چراکه لنز در صورت شکسته شدن پرتو زیادی از رادیواکتیو را در هوا منتشر می‌کند که برای حیوانات و عابرین مضر خواهد بود.

۲: به هیچ عنوان به دلیل کنجکاوی، لنز رادیواکتیو را باز نکنید و عدسی را مورد بررسی، شکستن یا خراشیدن قرار ندهید، چرا که بدن خود را در معرض مقدار زیادتری از رادیواکتیو، در مقایسه با زمانیکه عدسی رادیواکتیو در تیوپ لنز با عدسی‌های دیگر احاطه شده، قرار خواهید داد.

۳: لنز را برای طولانی مدت روی بدنه دوربین عکاسی دیجیتال خود قرار ندهید و زمانی که عکاسی نمی‌کنید آن را از روی بدنه دوربین عکاسی دیجیتال باز کنید و جدا نگهدارید.

۴: لنز را درون یک یا دو لایه از فویل آلومینیوم که در تمام آشپزخانه ها یافت می‌شود بپیچید و در یک کشو جدا از دیگر لوازم و دور از محلی که بیشتر اوقات در آن حضور دارید (مانند اتاق نشیمن) نگهداری کنید.

۵: لنز رادیواکتیو را در اتاق خواب نگه ندارید. 

۶: اگر برای عکاسی، واجب است از لنز رادیواکتیو (به لحاظ فاصله کانونی یا دلیل تکنیکال، و نه به دلیل اهمیت عنصر رادیواکتیو به کار رفته در لنز) استفاده کنید. بیشتر از چند ساعت در ماه از آن استفاده نکنید.

به هر حال امروزه و با بالا رفتن سطح دانش ساخت عدسی ها، دیگر نیازی برای به کار بردن عناصر رادیواکتیو به قصد بالا بردن کیفیت عدسی لنزهای عکاسی نیست (مگر در مواردی خاص و ویژه که پیشتر از آن نام بردیم)، و تولید آنها در سال ۱۹۷۰ و به دلیل رعایت اصول ایمنی و سلامت کارکنان و کارگران خط تولید کارخانه جات ساخت لنزهای عکاسی، متوقف شد ولی همچنان در بازار عکاسی سراسر جهان وجود دارند. کما اینکه اگر در سایت آمازون سرچ کنید، تعداد زیادی از آنها را برای فروش پیدا می‌کنید. و البته هنوز هم لنزهای قدیمی (Vintage Lenses)، که لنزهای رادیواکتیو هم در همین گروه قرار دارند، طرف داران پرو پا قرص خودشان را دارند.

اینکه دوست داشته باشید اگر لنز رادیواکتیو در اختیار دارید، آن را نگه دارید، یا با وجود رادیواکتیو بودن یک لنز مبادرت به خرید آن بکنید، تصمیمی کاملا شخصی است ولی پیشنهاد می‌کنم حتما در مورد میزان توریوم یا هر عنصر دیگر رادیواکتیو که در آن لنز به کار رفته، تحقیق کنید چرا که ممکن است هنگام پرواز با هواپیما و در گیت بازرسی، از ورود شما یا لنز شما ممانعت به عمل بیاید چرا که تمام لوازم شما آلوده به حساب می‌آیند. و در آخر پیشنهاد می‌کنم، هر قدر هم یک لنز که مشخص شده در گروه لنزهای رادیواکتیو قرار دارد، برای شما خاطره ساز یا دوست داشتنی باشد، اگر بودن آن برای عزیزانتان نگران کننده است، از وجود آن خلاص شوید. چراکه هیچ چیز حتی ثبت عکسی ماندگار با استفاده از لنزی با کیفیت و حتی با ارزش، ارزش به خطر افتادن سلامتی جسم و روان شما و عزیزانتان را ندارد. 

منابع:

jahaneshimi.com

wikipedia

pentaxforums.com

camerapedia.fandom.com

lenslegend.com